سیدی روحانی، لاغر اندام و با لباسی بسیار ساده و بیآلایش که بقچهای هم زیربغل داشت، وارد جلسه شد و در همان نزدیکی در ورودی بر روی زمین نشست و کسی توجه نکرد. البته من به احترام او در جای خود بلند شدم و از همان دور به او توجه کردم. میزبان جلسه ظاهراً از ورود آن سید ...
استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در کنار حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان بود که فعالیت های سیاسی بسیاری در زمان انقلاب داشته است. مرتضی نجفی قدسی خاطراتی از این شخصیت انقلابی را در قالب کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» به رشته تحریر درآورده که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد.
* اهمیت «ولایت» از نگاه استاد پرورش
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون؛
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند؛ همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند. و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد باايمان را بپذيرند، پيروزند؛ (زيرا) حزب و جمعيّت خدا پيروز است.
طبق قول عموم مفسران شیعه و اهل سنت، این آیة شریفه در شأن امیرالمؤمنین، حضرت علی(ع) نازل شده است که در نماز و در حالت رکوع، انگشتری خود را به فقیر دادند. در تفسیر «کشاف» زمخشری آمده است که این آیه در شأن علی (کرم الله وجهه) در هنگامی که گدایی از او درخواست چیزی کرد، در حالی که او در نمازش در حال رکوع بود، انگشتر خود را به او داد.
از مباحثی که استاد پرورش به آن اهمیت زیادی میدادند، بحث «ولایت» بود و این مهم برخاسته از روح قرآن و عترت است. در آیات بسیاری از قرآن کریم بحث ولایت مطرح گردیده که سر آمد آنها آیة تطهیر و آیة ابلاغ وصایت رسول خداست که به حدیث غدیر هم مشهور است.
این حدیث از احادیث مسلم و متقن بین فرق مسلمین است و علامه امینی(ره) در اثر گرانسنگ «الغدیر»، صدها منبع از مصادر مهم شیعه و اهل سنت را برای آن نقل فرموده است و البته حدیث ثقلین، حدیث سفینه، حدیث منزلت و بسیاری احادیث دیگر همین پیام را دارند.
خداوند در این آیه میفرماید:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ؛ اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد؛ و خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمىكند.
پیامبر اکرم(ص) طبق این آیة شریفه، در روز عید غدیر در هنگام بازگشت از سفر حجهٔ الوداع در سرزمین غدیرخم در حضور بیش از یکصد هزار نفر از مسلمانان، حضرت علی(ع) را به جانشینی خود منصوب فرموده و طبق دستور الهی این وصایت را به انجام رساند. آنگاه این آیه نازل شد:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً؛ امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
بنابراین، اکمال دین و اتمام نعمت به ولایت است؛ چنانکه در روایت هم آمده است که امام باقر(ع) فرمودند:
بُنِيَ الإِسلامُ عَلى خَمسٍ: عَلَى الصَّلاةِ، وَالزَّكاةِ، وَالصَّومِ، وَالحَجِّ، وَالوَلايَةِ، ولَم يُنادَ بِشَيءٍ كَما نودِيَ بِالوَلايَةِ؛ اسلام بر پنج چيز، بنا شده است: بر نماز و زكات و روزه و حج و ولايت، و به هيچ چيزى به اندازه ولايت، فرا خوانده نشده است.
استاد پرورش در سخن زیبایی به نقل از پیامبر اکرم(ص) اظهار میداشتند معیار دوستی و دشمنی خود را محبت امیرالمؤمنین قرار دهید. یعنی اگر کسی به حضرت علی(ع) عشق و علاقه دارد، شما هم با او دوستی و اظهار علاقه کنید. حتی اگر علیه شخص شما حرف و سخن گفته باشد و یا اقدامی کرده باشد، در عین حال شما به خاطر مولا به او اظهار محبت کنید.
معیار دوستی و دشمنی ما نباید خودمان باشیم. معیار باید حضرت امیر (ع) باشد. هرکس با آن حضرت خوب بود، با او هستیم و هرکس با ایشان بد بود، علیه او هستیم. این معنا یعنی حبّ فی الله و بغض فی الله.
حضرت امیرالمومنین علی(ع) در «نهج البلاغه» در توصیف خود و اهلبیت(ع) میفرمایند:
نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ، نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ؛ ما از درخت سرسبز نبوت، و از جايگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان برخاستيم، ما معدنهاى دانش و چشمه سارهاى حكمت الهى هستيم. ياران و دوستان ما در انتظار رحمت پروردگارند و دشمنان و كينه توزان ما در انتظار كيفر و لعنت خداوند به سر مىبرند.
استاد پرورش واقعاً این مفهوم را در خود نهادینه کرده بود و معیارش در حب و بغض با افراد، تابع ولایت بود. یعنی اگر کسی علیه او حرفی میزد، کاری نداشت و برایش مهم نبود؛ چون میگفت: او شیعه و محب علی(ع) است.
بر این اساس، در زمان تصدی وزارت آموزش و پرورش و یا نمایندگی مجلس بارها خبر میدادند که فلان شخص علیه شما چنین گفته است. ایشان میگفتند: خوب او نظرش را گفته، علیه نظام و یا ولایت فقیه که حرفی نزده، بنده که نظام نیستم، نظام بر محور ولایت است و اگر کسی در مقابل ولایت میایستاد، ایشان آنگاه مردانه در مقابل او سینه سپر میکرد.
استاد پرورش به امیرالمؤمنین(ع) فوق العاده عشق و علاقه داشت و از همین رو بیشتر «نهج البلاغه» را از حفظ بود و در بحر بیکران معارف آن غوطهور بود. در کمتر مجلس و محفلی اتفاق میافتاد که ایشان سخن بگوید و از مولای خود حضرت امیر(ع) چیزی نگوید. این عشق و محبت علوی همة وجود او را احاطه کرده بود.
* ماجرایی خواندنی از علامه جعفری(ره)
استاد پرورش با علامه محمدتقی جعفری (ره) که شارح «نهج البلاغه» هم بودند، ارتباط و دوستی عمیقی داشت. گرچه به لحاظ سببی هم فامیل بودند. یعنی برادر خانم ایشان، مرحوم مهندس مصحف، داماد علامه محمدتقی جعفری بود.
استاد پرورش داستان جالبی را از ایشان نقل میکردند. چون با موضوع مورد بحث تناسب دارد، در اینجا نقل میکنم.
استاد علامه جعفری قبل از پیروزی انقلاب در خیابان زیبا واقع در محله میدان خراسان تهران ساکن بودند. از ایشان دعوتی برای شرکت در جشن عید غدیر میشود. چون این جشن در منزل یکی از اُمرای ارتش شاه بوده است، ایشان قبول نمیکنند. هرچه اصرار میکنند، ایشان باز امتناع میکنند.
تا اینکه در روز موعود، مرحوم انوری صاحب فرهنگ سخن که از اساتید معروف علمی و فرهنگی بودهاند، با ماشین شخصیاش به درب منزل علامه جعفری میرود و از ایشان با خواهش و تمنا برای شرکت در این جشن دعوت به عمل میآورد و میگوید: بنده خود همراه شما هستم و مجدداً شما را برمیگردانم.
بالاخره استاد جعفری به خاطر احترامی که برای مرحوم انوری به عنوان یک شخصیت علمی قائل بودند، به منزل آن تیمسار و یا ارتشبد شاهنشاهی در یکی از ویلاهای شمال شمیران تهران میروند و جلسهای بسیار اعیانی با حضور امرای ارتش، وکلای مجلس و مقامات بلند پایة رژیم برگزار میشود. میوههای رنگارنگ و پذیرایی در حد بسیار عالی بوده است. با ورود علامه جعفری به مجلس جشن، به ایشان احترام میکنند و در بالای جلسه جای میدهند.
در این جلسه یکی از شعرا در مدح و منقبت مولا علی(ع) مشغول قرائت شعری بوده است. استاد جعفری میگویند: در همین اثنا دیدم یک سیدی روحانی، لاغر اندام و با لباسی بسیار ساده و بیآلایش که بقچهای هم زیربغل داشت، وارد جلسه شد و در همان نزدیکی در ورودی بر روی زمین نشست و کسی توجه نکرد. البته من به احترام او در جای خود بلند شدم و از همان دور به او توجه کردم.
میزبان جلسه ظاهراً از ورود آن سید روحانی خرسند نبود و به اطرافیان چشم میدوخت که چرا حواسشان نبود و اجازه دادند، این سید که معلوم نیست کیست وارد جلسه شود! به هر حال مراسم شعرخوانی ادامه داشت تا اینکه ناگهان این سید روحانی اشکالی ادبی بر شعر آن شاعر گرفت و گفت: اگر این بیت را این چنین بگویید، بهتر نیست؟ همگان از کلام نغز او به وجد آمدند و تازه متوجه حضور این سید روحانی در مجلس شدند.
لحظاتی گذشت و مجددا این سید روحانی اشکال ادبی دیگری را به شاعر متذکر شد و شاعر دید کاملاً درست میگوید. از ایشان تشکر کرد و اذعان کرد که این سید روحانی شخصی با سواد و اهل ادب هستند و اهل مجلس هم نگاهشان به آن سید متفاوت شد. برای بار سوم که این ماجرا اتفاق افتاد، از آن سید روحانی تقاضا کردند که به بالای مجلس برود و آن شاعر هم با احترام از آن سید روحانی درخواست کرد تا مجلس جشن را ایشان به فیض برساند.
با اصرار همه، آن سید در جایگاه قرار گرفت و گفت: شما چه شعری میخواهید من بگویم؟ چون من فیالمجلس و بالبداهه میتوانم شعر بگویم! در اینجا تعجب همه برانگیخته شد و بعضی افراد لغاتی را مطرح کردند و گفتند دوست داریم در شعر شما این کلمات باشد.
پس از طرح پیشنهادات، آن سید روحانی با بیانی سحرآمیز شروع به قرائت اشعاری کرد که حاوی همة لغات پیشنهادی بود و همه را مبهوت و در جای خود میخکوب کرد.
استاد جعفری میفرمودند: من فهمیدم این قضایا عادی نیست، بلافاصله قلم و کاغذ را از جیب خود درآوردم و ابیاتی از آن اشعار زیبا را یادداشت کردم که چنین بود:
گر نسیمی ز سر طرة جانان خیـزد // تـا قیامت زصبـا رایحـه جان خیزد
والهم من که چو ازخواب تو بیدار شوی // ز چه رو از سر چشمـان تو مـژگان خیزد
گر به خـاری کـند از قاعدة لطـف نـظر // از بن خار دو صد روضة رضوان خیزد
گر زنـد دست به دامـان ولایش فرعون // از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
دارالایمان قم از من شده رشگ فردوس // آری اینسان پسر از خانة عرفان خیزد
داورا، دادگـرا، جانب جـدّا نـظری // کـز پی مـدح تو چون بحر به طوفان خیزد
اینها اشعاری بود که استاد پرورش از قول علامه محمدتقی جعفری برای بنده نقل فرمودند. اگر احیاناً اشکالی وجود داشته باشد، از حافظة بنده است که نتوانستم اشعار را درست به خاطر بسپارم، و لیکن به نظرم هرچه فکر کردم، همینها آمد که عرض کردم. البته این ماجرا را استاد پرورش برای حضرت آیتالله خزعلی هم که به اصفهان برای دیدار ایشان رفته بودند، نقل کردند و احتمالاً مضبوط است.
به هرحال علامه جعفری داستان را ادامه دادند که این سیدروحانی با قرائت این اشعار آنچنان فضای جلسه را تسخیر کرده بود که هر سخنی را با قدرت میتوانست بگوید و آنگاه رو به همة بزرگمنشان کرد و گفت: آقایان! میدانید من چرا به این جلسه آمدم! من برای این آمدم که دیدم شما به عشق مولایم امیرالمؤمنین مجلس جشنی با این عظمت و با این همه پذیرایی فراهم کردهاید.
آیا نمیدانید در این شهر چقدر انسانهای گرسنه هستند؟! چرا این جشن را در بالای شهر و در بین اشراف بر پا کردید؟! چرا این اطعمه و اشربه را برای فقرا و گرسنگان نمیبرید؟! مگر مولای شما همان کسی نبود که نیمه شب انبان غذا بر دوش میکشید و بر در خانة یتیمان و بیوه زنان میبرد؟! من آمدم بگویم شما اگر واقعاً عشق به مولا علی(ع) دارید بیایید، تصمیم بگیرید ثروتتان را با فقرا تقسیم کنید و این غذاها و میوهها را هم ببرید در پایین شهر بین گرسنگان و فقیران توزیع کنید!
استاد جعفری میگویند: این سیدروحانی این حرفها را در آن جلسه جشن اشرافی زد و از جلسه بیرون رفت و مثل اینکه همه را تسخیر و تصرف کرده باشد، کسی از جای خود حرکتی نکرد تا اینکه لحظاتی گذشت و او از منزل بیرون رفت.
بناگاه همه بیدار شده و تکان خوردند و به پرسش افتاده و از همدیگر مِیپرسیدند: آقا این کی بود؟! چطور جرأت کرد در حضور این همه امرا و اشراف و مقامات حکومتی این سخنان را بگوید. میزبان مأمورانش را به دنبال آن سید روحانی فرستاد که او را دستگیر کنند، اما هرچه گشتند او را پیدا نکردند و مثل اینکه در آسمان بالا رفته و یا در زمین فرو رفته بود!
استاد جعفری میفرمودند: من فهمیدم که این شخص از ابدال بوده است و بنابر مأموریت به این جلسه آمده بود تا این طور انذار دهد و این جمع را متذکر شوند. البته اثرگذار هم بود و برخی افراد آن جلسه واقعاً منقلب شدند و تصمیم گرفتند به صرف علی علی گفتن، اکتفا نکنند و واقعاً سیرة عملی آن امام عدالت گستر را پیشة روی خود نمایند.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و اولاده المعصومین علیهم السلام!
بازتاب خبر در رسانه ها :
-----------